جان بولتون در زمان بوش پسر نماینده آمریکا در شورای امنیت بود و در همان زمان بدنبال جنگ با ایران و یا بمباران بود تا اینکه بوش پسر او را برکنار کرد و کس دیگری را بجای او گمارد. بعد از مدتی که شوهای فرقه رجوی در خارج رونق پیدا کرد و مشتی مزد بگیر از شرق و غرب عالم برای پول در مقابل تمجید از فرقه مجاهدین و رئیس جمهور آن هجوم آوردند به ناگاه آقای بولتون فرصت را غنیمت شمرد و خود را به فرانسه رساند تا از این خان یغما سهمی بدست آورد . فرقه مجاهدین هم که از ماهیت ضد رژیمی بولتون خبر داشتند استقبال شایانی از او کردند و او را ترغیب به گفتن صحبت هایی میکردند که هیچ همخوانی با ت روز نداشت.
در میتینگهای فرقه گفت رژیم ایران چهل سالگی را جشن نخواهد گرفت گویا بولتون هم مثل آقای رجوی از عالم غیب خبر داشت که چه اتفاقاتی در راه است در آن ایام به یکباره آقای رجوی بر صحبت بولتون سوار شد و چهار نعل تاخت و اعلام سین چهل کرد به این معنی که در چهلمین سال، رژیم سرنگون خواهد شد به چه شکل و ترتیب بماند.
ولی برای در زنجیر نگه داشتن نیروهای وارفته خود از همه تعهد گرفت بله این بگذشت تا اینکه ترامپ بر مسند قدرت نشست در آن زمان ترامپ دنبال تکمیل کابینه خود بود به خانه بولتون رفت در آن روزها مجاهدین فکر میکردند که بولتون وزیر خارجه خواهد شد و از قبل او به یک دریای دوغ خواهند رسید. ولی به هر حال ترامپ او را به عنوان مشاور امنیتی خود منصوب کرد این بود که آب از لب و لوچه سران فرقه سرازیر شده بود و قند در دل حضرات آب شده بود که گویا جرقه و جنگ و سرنگونی در تقدیر است.
سران فرقه تا آنجا پیش رفته بودند که می گفتند نماینده خواهر مریم در کاخ سفید حضور دارد. این بگذشت تا اینکه ترامپ او را هم مثل بقیه از کاخ سفید اخراج کرد ولی آیا فرقه رجوی صحبتی از این موضوع کردند ؟خیر بعد از مدتی زهرا مریخی در نشستهایی که داشت گفت چند نفری سر موضوع بولتون سئوال داشتند ولی ما از کم وکیف آن با خبر نیستیم و قضیه را مسکوت نگه داشت بعد هم گفتند ما بند این فرد یا آن فرد نیستیم سازمان همیشه با منطق انقلاب و کس نخارد پشت من ” حرکت کرده و میکنیم !!!
براستی این بولتون چکار کرده بود که حتی ترامپ به او می گوید اگر میخواستم به حرفهای او عمل کنم تا الآن جنگ جهانی ششم را هم پشت سر گذاشته بودیم و حالا چه شده که بولتون کتاب مینویسد و در پی افشاگری علیه ترامپ میباشد ، بولتون خیال میکرد که موضع گیریها ترامپ علیه رژیم ایران راه به جنگ میبرد به همین خاطر شب و روز و به دستور اربابانش در فرقه دنبال ترغیب ترامپ برای جنگ با ایران بود ولی بیچاره نمیدانست که ترامپ مثل آن شخصی میباشد که در تاریکی از ترس سوت میزند ،به هرحال مثل همیشه سرمایه گذاری فرقه به جایی نرسید و همان اعتباری هم که بولتون داشت از دست رفت و بلا مصرف شد . اگر به قبل برگردیم خواهیم دید که تا بحال رجوی هرچه سرمایه گذاری کرده بر باد رفته از صدام گرفته تا کلینتون و مردم عراق و بولتون و شرکا و حتی خود ترامپ پس باید دید که اشکال در کجاست ؟
بله این خط و استراتژیست که بیش از چهل سال است که در سراب و بیراهه در حرکت است ، خشت کجی است که از بدو تاسیس این سازمان گذاشته شده و همچنان این دیوار کج بالا رفته است.
علی هاجری
به گزارش پایگاه خبریتحلیلی هابیلیان، دکتر سیدمحمدمرندی، رئیس دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران در گفتگو با شبکه الجزیره انگلیسی در پاسخی به سوالی در خصوص اتهامات وارده به آیتالله رئیسی از سوی سوی جوامع حقوقبشری در خصوص مجازاتهای اعضای گروهک منافقین در سال 67 گفت: در این رابطه دو مسئله وجود دارد. اول این که صحبت از جوامع بینالمللی مطرح نیست. صحبت از رژیمهای غربی است. رژیمهای غربی که صدام حسین را تجهیز به سلاحهای شیمیایی کردند. آن افراد (اعدام شده) هم مخالفان ی نبودند. آنها تروریست بودند؛ تروریستهای سازمان مجاهدین خلق که برای صدام و علیه ایران میجنگیدند. آنها خائن بودند.
این استاد دانشگاه با اشاره به نوع برخورد دیگر کشورها با خائنین در زمان جنگ گفت: همه ما میدانیم که در جنگ جهانی دوم، اروپاییها و آمریکاییها چطور با خائنین برخورد کردند. این افراد برای صدام حسین جنگیدند و عملیاتهای تروریستی انجام میدادند.
وی در ادامه با یادآوری یک خاطره از عملیاتهای تروریستی گروهک منافقین گفت: یک روز که من راهی مدرسه بودم، بمبی نزدیک منزل ما منفجر شد که منجر به قتل 9 یا 11 نفر شد که 4 نفر از آنها یک خانواده ارمنی بودند. این مسئله هیچ ارتباطی با آقای رئیسی ندارد. این مسئله مربوط به دادگستری بوده است. بنابراین این افراد به نفع صدام حسین که دشمن کشور ایران بود میجنگیدند. این افراد در هر کشوری خائن در نظر گرفته می شوند. این افراد مخالفان ی نبودند و ما نبایستی در دام ادبیات و روایت غربیها بیافتیم.
مجاهدین خلقی که به صورت رسمی، اسمی، عرفی و قانونی تروریستی، آدم کش و خائن به ایران و انسان است آیا بخشی از صداهای ایران به حساب میآید؟ صدایی که کمر به نابودی ایران بسته بخشی از صدای ایران است؟
مجاهدین خلق یک گروه مسلح تروریستی است که تا اواخر دهه هفتاد دست به اقدام تروریستی علیه مردم ایران و مقامات ارشد جمهوری اسلامی میزد. مجاهدین خلق گروه تروریستی و خائنی است که پس از عقب نشینی صدام از خاک ایران با پشتیبانی او به کشور حمله کرد و شریفترین فرزندان ایران را به خاک و خون کشید.
مجاهدین خلق همان گروه تروریستی است که سالها دست در دست دشمنان قسم خورده مردم ایران و شانه به شانه ی آنها ، سعی در نابودی ملت و میهن دارد.
از هیچ مزدوری و خیانت روگردان نبوده تا آنجا که حتی دیگر گروه های اپوزیسیون هم آنها را به حساب نمی آورند و با این خائنین به وطن کاری ندارند تا لکه ننگ این گروه فاسد، دامنشان را نگیرد.
آنجا که توانستند جوانان این مرز و بوم را به خاک و خون کشیدند . به اسارت بردند . جاسوسی کردند . و انجا که دستشان برای هرگونه عملی بسته شد بر طبل تحریمهای ظالمانه کوبیدند.
مردم ایران جنایتهای مختلف فرقه رجوی را از یاد نبردند و در موقعیت های مختلف که مریم رجوی سرکرده این فرقه تروریستی نسبت به شرایط ایران اظهار نظر می کند، به او می گویند: تو یکی ساکت!
سازمان مجاهدین خلق از ابتدای جنگ تحمیلی تا یک دهه پس از آن با صدام و رژیم بعث عراق که تمامیت ارضی کشورمان را مورد تهدید قرار دادند، همکاری داشت؛ در این گزارش به بازخوانی دو دهه همکاری مجاهدین با صدام پرداختهایم.
با پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران، سهمخواهی برخی گروههای ی همچون سازمان مجاهدین خلق آغاز شد. آنها البته معتقد بودند که صاحب اصلی انقلاب هستند و انقلاب آنها یده شده است.
چند روز بعد و در حالی که غائله کردستان با تسخیر پادگان ارتش در مهاباد آغاز شد، سازمان مجاهدین خلق و یکی دو گروه ی دیگر خواستار انحلال ارتش شدند. در این راستا تجمعات و راهپیماییهایی در تهران و چند شهر دیگر برگزار کردند؛ اما سرانجام امام خمینی دستور فرمودند ارتش بماند و به حراست از مرزهای کشور بپردازد.
31 شهریور 59 و در حالی که کشور هنوز در وضع ناآرام داخلی و ی قرار داشت، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد. سازمان مجاهدین خلق به مناسبت آغاز جنگ بیانیهای صادر کرد که معلوم نبود کدام طرف ماجرا ایستاده است. بیانیه این سازمان در برابر حمله یک دشمن خارجی که تمامیت ارضی کشورمان را هدف قرار گرفته بود، دوپهلو و به ظن خودشان بیطرفانه بود.
در ماههای نخست جنگ که ارتش رژیم بعث عراق در حال پیشروی و اشغال مناطق و شهرهای غربی کشورمان بود، ارتش ایران در برابر آن ایستاد، اما سازمان و اعضایش که خواستار انحلال ارتش بودند و میگفتند این ارتش در راستای منافع انقلاب حرکت نخواهد کرد، حضوری در جبهههای جنگ و همراهی با مقاومت مردم و نیروهای مسلح در برابر دشمن خارجی نداشتند.
چند ماه پس از آغاز جنگ با مقاومت ارتش، نیروهای مسلح و مردم، ماشین نظامی ارتش بعث متوقف و نظامیان م در مواضع نامناسب پدافند کردند. همزمان سازمان مجاهدین خلق نیز تنشهای ی را در داخل کشور شدت بخشید. در نهایت در خرداد ماه سال 60 با اعلام قیام مسلحانه، ماشین ترور سازمان شروع به کار کرد.
روشن شدن ماشین ترور مجاهدین ، در حالی که ماشین نظامی ارتش بعث متوقف شده بود، صدام را به پیروزی در جنگ امیدوار کرد. صدام امید داشت که با اقدامات مجاهدین خلق، توجه مردم و نیروهای مسلح به مسائل داخلی معطوف شود و او بتواند به پیشروی خود ادامه دهد و به اهدافش در تجزیه ایران دست یابد؛ اما هم سازمان و هم صدام در دستیابی به اهداف خود ناکام ماندند. سازمان در پی اقدامات اطلاعاتی سپاه و مردم مجبور شد خط خروج”بزند که برخی از آنان به کردستان عراق رفتند و با حمایت صدام به فعالیتهای خود ادامه دادند. ارتش بعث عراق نیز در پی عملیاتهای نیروهای مسلح و مردم مجبور به عقبنشینی و ترک مناطق اشغالی شد.
ایران پس از فتح خرمشهر و آزادسازی مناطق اشغالی، راهبرد تعقیب و تنبیه م را در پیش گرفت و در این راستا به اجرای عملیاتهایی همچون رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر یک، خیبر، بدر، والفجر هشت، کربلای چهار و پنج و… کرد. اگرچه پس از ضربههای اطلاعاتی و عملیاتی سپاه، بیشتر اعضای سازمان به خارج از کشور رفته بودند، اما همچنان نفوذیهایی در داخل کشور داشتند که با پایگاههای سازمان در کردستان عراق مرتبط بودند. در عملیات والفجر مقدماتی، چند نفوذی سازمان که در واحد اطلاعات عملیات یکی از لشکرها حضور داشتند، اسناد و کالکهای عملیات را به عراق بردند و در اختیار دشمن بعثی قرار دادند.
از میانه جنگ تحمیلی همکاری سازمان مجاهدین خلق با صدام و رژیم بعث عراق آشکارتر شد. پس از اینکه مسعود رجوی با سران حزب بعث عراق و صدام دیدار کرد، مجاهدین از فرانسه و اروپا به عراق منتقل شدند و در پادگانی که آن را اشرف نامگذاری کردند، مستقر شدند. آنان ابتدا با ارتش بعث عراق همکاری اطلاعاتی داشتند، اما از سال 67 و با تشکیل ارتش آزادیبخش وارد فاز عملیاتی شدند. پیش از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، عملیاتهای آفتاب و چلچراغ در مناطق فکه و مهران اجرا کردند. چند روز پس از پذیرش قطعنامه نیز عملیات فروغ جاویدان را اجرا کردند.
در حالی که بیشتر فرماندهان و رزمندگان به دلیل مجدد ارتش عراق به خوزستان در جبهه جنوب حضور داشتند، ارتش مجاهدین از مرزهای غربی وارد کشور شد. آنان در عبور از شهرهای مختلف اقدامات و جنایتهای مختلفی انجام دادند که بخشهایی از آن در فیلم سینمایی ماجرای نیمروز 2 (رد خون) بازنمایی شد که به طور نمونه میتوان به کشتار مردم و پرستارها در بیمارستان اسلامآباد غرب اشاره کرد.
فرماندهان و رزمندگان با اطلاع از مجاهدین بلافاصله خود را به غرب کشور رساندند. مردم بسیاری نیز از شهرهای مختلف کشور برای مقابله با مجاهدین راهی کرمانشاه شدند. صیادشیرازی یکی از اولین فرماندهانی بود که خود را به کرمانشاه رساند. او به سرعت بالگردهای هوانیروز ارتش را آماده رزم ساخت و به ستون نظامی مجاهدین حمله کرد. ضربه هوانیروز و معطل شدن آنان پشت سر مردم در جاده موجب شد مجاهدین در تنگه چهارزبر متوقف و با مقاومت نیروهای مسلح روبرو بشوند.
با حضور فرماندهان در غرب کشور، عملیات مرصاد طراحی و این عملیات در روز 5 مرداد 67 آغاز شد. در این عملیات و با هلیبرن نیرو پشت سر مجاهدین ، راه پس و پیش بر روی آنان بسته شد. بسیاری از مجاهدین در این عملیات کشته شدند و بسیاری نیز در کوههای اطراف پراکنده شدند که به گفته سردار ناصح یکی از فرماندهان آن عملیات تا یک ماه بعد عملیات پاکسازی ادامه داشت و بیشتر مردم روستاها اطلاع میدادند که یک یا چند منافق در فلان نقطه مخفی شدهاند.
سازمان مجاهدین خلق با شکست سختی که در عملیات مرصاد متحمل شد، به پادگان اشرف بازگشت و مرحله دیگری از زندگی خود را که خدمتکاری صدام” میتوان نامید آغاز کرد.
پس از حمله عراق به کویت و پاسخی که صدام از آمریکا دریافت کرد، رژیم بعث عراق چون ارتشش طی دو جنگ فرسوده شده بود، برای سرکوب کردها در شمال عراق و شیعیان در جنوب از سازمان مجاهدین خلق استفاده کرد. مجاهدین در آن مدت کردها و شیعیان بسیاری را کُشتند و در برخی مناطق و شهرها قتل عام راه انداختند. یکی از عملیاتهایی که مجاهدین در کردستان عراق انجام داد، انفال” نام دارد. در آن عملیات کُردهای بسیاری کشته شدند. به گفته هاشمینژاد دبیرکل بنیاد هابیلیان، مجاهدین دو برابر آن تعدادی که در ایران ترور کردند و کشتند، از مردم عراق کشتند.
مجاهدین علیرغم اینکه از سوی دو ملت ایران و عراق مورد تنفر بودند، اما چون همچنان صدام بر سر قدرت بود، توانستند در پادگان اشرف به حیات خود ادامه دهند، اما بلافاصله بعد از سقوط صدام، بازماندگان انتفاضه شعبانیه به پادگان اشرف حمله و آنها را مجبور به خروج از آن پادگان کردند. آنان در ادامه به پادگان لیبرتی که در نزدیکی آمریکاییها بود، رفتند، اما در آنجا هم از حملات عراقیها در امان نماندند و در نهایت مجبور به خروج از عراق شدند و به کمپی در آلبانی رفتند.
ظهور داعش و جنایتهایی که از سوی این گروه تروریستی انجام شد، اگرچه برای برخی ملتها تازگی داشت، اما برای مردم ایران و عراق یادآور جنایتهایی بود که سازمان مجاهدین خلق در دهههای 60 شمسی و 90 میلادی انجام داد. ضمن اینکه به اعتقاد برخی از کارشناسان از تجربیات مجاهدین خلق برای تشکیل داعش استفاده شد.
اگر چه سازمان دیگر توانی مانند گذشته ندارد، اما تلاش دارد با جذب بودجه از برخی دولتها همچون عربستان سعودی و انجام برخی اقداماتِ خشن، خود را فعال نگه دارد.